ریشه های نارضایتی مردم
ریشههای نارضایتی مردم ملت بزرگ ایران در انقلاب اسلامی کبیر خود که در چنین روزهایی در سال 1357 به اولین پیروزی تاریخی خود رسید، یکی از زیباترین و شگفتانگیزترین نمایشها را از این گونه در صحنه تاریخ اجرا کرد. رژیم پهلوی که در بیکفایتی و فساد و سرسپردگی به ب
ريشههاي نارضايتي مردم
ملت بزرگ ايران در انقلاب اسلامي كبير خود كه در چنين روزهايي در سال 1357 به اولين پيروزي تاريخي خود رسيد، يكي از زيباترين و شگفتانگيزترين نمايشها را از اين گونه در صحنه تاريخ اجرا كرد. رژيم پهلوي كه در بيكفايتي و فساد و سرسپردگي به بيگانگان در ميان حكومتهاي فاسد اين منطقه از همه روسياهتر بود در طول دهها سال حكومت خود بزرگترين ضربهها را بر ملت و كشور ايران وارد آورده بود. ملت را با ديكتاتوري خشن و سركوب بيرحمانه از صحنه سياسي كشور بيرون رانده، منافع كشور را قرباني بند و بست با قدرتهاي مداخلهگر و كمپانيهاي غارتگر كرده، جوانان را با رواج ابتذال و شهوتراني از انديشيدن به سرنوشت كشور بازداشته و صداي هر معترض و آزاديخواهي را در گلو شكسته بود.
با نابود كردن كشاورزي ملي و وابسته كردن صنعت ناقص و معيوب، و باز گذاشتن دست بيگانگان حريص و نوكران دربار و غارت منابع نفتي و بذل و بخشش ثروت ملي به اربابان آمريكايي و اروپايي و ويران كردن روستاها و تبديل ايران به بازار كالاهاي بيارزش خارجي و پس مانده محصولات كشاورزي آمريكا و برنامههاي خائنانه ديگري از اين قبيل، اقتصاد كشور را دچار انحطاط مزمن و وابسته به اراده قدرتهاي خارجي كرده و رگ حيات ملت را به دست دشمنان سپرده بود.
ايمان و فرهنگ و اعتقادات ملت ايران را به تمسخر گرفته و با تحقير آن و ترويج تحميلي فرهنگ غرب، به مبارزهاي جدي با خودباوري و اعتماد بنفس اين ملت بزرگ كمر بسته بود.
دين و روحانيت را كه در طول چند قرن هميشه منشأ حقطلبي و عدالت خواهي و آزادگي و سنگر اصلي مقاومت در برابر تهاجم بيگانگان و ستمگران و مستبدان
[17]بودند، مورد سختترين انتقامها قرار داده و با همه وسائل زور و تهديد و تهمت و تبليغ با آنها رفتار ميكرد.
در حالي كه فقر و تنگدستي و گرسنگي و سطح پايين زندگي گلوي اكثريت ملت ايران را ميفشرد، اسراف و ولخرجي و تجمّل و زندگيهاي افسانهوار و كاخهاي شاه و خانواده و رجال درباري و فرماندهان نظامياش از يكطرف و غارت منابع ملي به وسيله كمپانيهاي بيگانه و دلاّلان داخليشان از طرف ديگر روزبهروز عرصه را بر مردم تنگتر ميكرد.
احكام نجاتبخش اسلام به دست گنهكار سران رژيم بهكلي از صحنهي زندگي اجتماعي خارج شده و حتي رعايت تقواي ديني و نماز و عبادت در محيطهاي زير نفوذ مستقيم رژيم مانند محيطهاي نظامي و آموزشي، مورد تمسخر و در مواردي جرم بود.
كمترين انتقادي از رژيم ظالم و سفاك با برخوردهاي خشن و خونين روبهرو ميشد و ساواك جهنمي شاه كه به وسيله سياي آمريكا و صهيونيستهاي ضدبشر سازماندهي و تجهيز شده بود، سختترين شكنجهها و مخوفترين زندانها را براي سركوبي كساني كه جرئت مقابله با آن رژيم را به خود ميدادند، آماده داشت.
حوزههاي علميه و طلاب و علماي مبارز و جوانان و دانشجويان و دانشگاهها بخصوص آنهايي كه از دين و مبارزات ديني دم ميزدند، مورد خشنترين وحشيگريها قرار ميگرفتند.
كشور رو به ويراني، ايمان ديني رو به اضمحلال، استقلال و عزّت و شرف ملّي مورد غارت بيگانگان و آينده ايران و ايراني به شدّت تيره و سياه بود.